۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

و در آسمانها و زمین نشانه هاییست برای آنان که می اندیشند...

یه بیماری روانی باحال هست اسمشو یادم نیست توش خود و آینه داره.طرف فکر می کنه قیافه همه آشناس.یه جا دیدتشون.مثلا آلبوم دخترخاله باباشو نگا می کنه میگه ا این دوست دوران راهنمایی من این جا چیکار می کنه.بخدا خودشه!!
آخرشم میرسه به اینجا که جلو آینه که نگا می کنه یکی دیگه رو میبینه جا خودش.
بصورت بی رحمی جددی
اصلا کلا ایمانم یه ÷له رف بالاترا.
جدی میگم.
از لحظات بیاد موندنی.
وقتی به مامان بزرگ هشتاد و اندی ساله م گفتم مرسی.خیلی جدی جواب داد  

تو بچ (به فتح چ)خرسی!!

۱۳۹۱ شهریور ۲۷, دوشنبه

عکس های قهوه ای

من هم یک دوربین ارزان و مسخره* میخاهم که با هاش از در و دیوار عکس بندازم.از آدما.

*: هوشنگ مرادی کرمانی نوشته بود.گمونم از اون دوربیناس که عکسو همونجا میده بیرون.عاشششقشونم!
 من دیده م عکسشو.دونگ یی هم ملکه میشه!
یه وقتا فکر می کنم ما قانون داریم برای اینکه با شکستنشون حس زندگی کنیم.

مکالمه بهجت انگیز آقای مجری(به کسر میم)و پسر عمه زا

آقای مجری-ببینم شما دیگه ازین به بعد میری تو آشپزخونه دس به گاز بزنی؟؟
پسر عمه زا-بهیچعنوان!